دنیزدنیز، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

دنیز جوووون ( ♥♥♥هدیه ی دریا♥♥♥ )

جشن سیسمونی

1397/10/14 0:11
نویسنده : مامان سمیرا
1,679 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان امروز 14 دی ماه 96 که تصمیم گرفتیم برات جشن سیسمونی بگیریم که با تولد بابا یکی شدمحبت که با یه تیر به قول معروف دو نشون زدیم و جشن تولد بابایی رو هم گرفتیمراضی

مامان جون از روز قبلش کلی تدارکات دیدیم خلاصه همه دایی ها رو به کار انداختم و دایی سعید تمام بادکنک ها رو زد.. 

دایی سیروس کارت دعوت ها رو دادزنده

دایی علی تو چیدمان و تهیه غذاها کمک مامانی داد .. ولی متاسفانه بابایی دیر اومد و نتونست کمکم کنه که از بابایی دلخور شدم.دلخور البته بابت جشن دست بابایی درد نکنه چون خرج اون و بابا جون داد..محبت

راستی برای جشنت عزیز و عمه اکرم هم اینجا بودن البته عمه کسالت داشت نباید تو شلوغی میومد که رفت خونه عمه اعظم و مهمون ها که کم شد اومد.عزیز و عمه اعظم هم یکم دیر اومدن که دوباره تماس گرفتم که عمه اکرم گفت اومدن.. بعضی از مهمون ها هم نتونسته بودن بیان. خلاصه خیلی بهم خوش گذشت چون داشتم اولین جشن دخترم و برگزار میکردم و منتظر عزیز دلم بودم و مهمتر اینکه روز قشنگی بود چون تولد بابا بودمحبتتشویق

ردپا و ورودیه خونه جهت راهنمایی مهمون های عزیزجشن

اینم نمایی از میز جشن که تم سیسمونی و با بابایی  خریدیم..راضی

و اما خوشمزگی ها...خوشمزه

و اما شیرینی فرنتینا که من و بابایی عاشقشیمفرشته

اینم ژله چند لایه و دیزایینشون که کلا یه صبح تا بعدازظهر درگیرم کرد...جشن و کادوهایی که مهمون ها هم زحمتش و کشیده بودن و برای دختر گلم آورده بودن که دست همشون درد نکنه محبتخجالت

و گیفت هایی که در آخر به مهمونها داده شد 

و در آخر هم من و بابایی که آخر شب تولد بابا رو جشن گرفتیم جشن البته دست بابابزرگ درد نکنه که امسال کیک تولد بابا رو خرید و هم کادو برای بابا یه کیف لب تاپ هدیه داد..تشویق

اینم از بقیه عکس ها عسل مامان..

 

پسندها (1)

نظرات (0)