نیم سالگیت مبارک...
عزیز دل مامان امروز یازدهم مرداد ماهه و شما وارد هفت ماه میشی😘 قربونت برم که اینقدر بزرگ و خانم شدی گلم عشقم چون نیم ساله شدی میخوام برات کیک از بیرون بگیرم و یه مهمونی کوچیک و جمع و جور داشته باشیم زنگ زدم عمه اعظم قرار شد بیان و همینطور بابابزرگ و مامانی و دایی ها که بابابزرگ بخاطر اینکه باید میرفت سرکار نتونست بیاد چه کنیم دیگه؟
مامانی دستش درد نکنه از صبح اومد کمکم و تونستم کارا رو انجام بدم..شما با مامانی کلا بازی کردی و کلی کیف کردی بیچاره تا بلند میشد شما ناراحتی میکردی..
خلاصه بعدازظهر بابا مسعود با کیک زیبای شما اومدن و دایی سعید هم از سرکار یک راست اومد اینجا..میخواستیم زود شام بخوریم و بعد کیک که متاسفانه مهمونهامون دیر کردن و این شد که دیر برنامه اجرا شد البته کار خاصی نکردم حتی نتونستم بادکنک هات و بزنم..😡😡 ولی عیبی نداره برای تولدت جبران میکنم جیگرم..
خوب بریم سراغ سفره خوش آب و رنگمون...
شام اصلی زرشک پلو با مرغ بود و دو مدل فینگرفود که یکی رولت کالباس و دیگری راتای مرغ..
و دسر های لذیذ که شما اول امتحان کردی و کلی خوشت اومد دسر طالبی و ژله بستنی
و دو نوع سالاد که یکی الویه بود و سالاد روسی
و بعد از شام هم کیک و جشن شما رو گرفتیم که البته خوابیدی بابا گفت بزاریم برای بعد ولی نمیشد که مهمونامون چی میشدن؟؟ و بالاخره شما رو از خواب بیدار کردیم و کیک و آوردیم...
و اینم کیک نیم سالگی دخملم
و عکسهایی که گرفتیم
اینم دخمل خوشتیپم با کیک قربونت برم با اون نشستنت....
و دخترعمه آرتینا با شما...
متأسفانه دخملم دایی سعید خوابید و نتونست عکس بگیره و دایی علی هم به شدت مریض بود ولی بازم اومد..
ممنون از همه که اومدن و شادی آوردن
و ان شاءالله عزیزم به سلامتی وارد دوره جدید زندگیت بشی..😘😘😘 من و بابایی بهترین آرزوها رو برات داریم دخمل قشنگم