چیدن اتاق دنیز جونم
سلام دختر قشنگم...
الان که دارم وبلاگ و مینویسم سه ماهه هستی. دنیز جان قبل به دنیا اومدنت قرار بود وسایلی که مامانی و بابابزرگ برات خریده بودن و تو اتاقت که بابایی برات کاغذ دیواری کرد بچینیم و یه جشن کوچیک هم بگیریم که یادگاری برات بمونه..
قرار بود زودتر برات جشن بگیریم و اتاق و مرتب کنیم ولی به خاطر مریضی یه دفعه ای عمه اکرم متاسفانه نشد عمه اکرم قرار بود با عزیز از تبریز بیان که این اتفاق افتاد... و چیدن اتاق شما یک ماه عقب افتاد چون دکتر گفته بود عمه نباید تو سرو صدا باشه و چون خونه ما بودن نتونستیم کاریی بکنیم و خدا رو شکر بعد چند وقت عمه اکرم هم بهبود پیدا کرد و تونست در جشن شما هم شرکت کنه..
عزیز دلم برای چیدن لوازمت دایی سعید و علی خیلی کمک کردن که همینجا ازشون تشکر میکنم که چند روز پشت سر هم مامانی و دایی ها اینجا لوازمت و می چیدن خلاصه بعد سه روز لوازم اتاقت اوکی شد..
عکس اتاقت و برات میزارم.. اول از همه اسم خوشگلت که کار خودمه دوخت و بریدن که کلی برای اتمامش زمان برد...
نمای کلی اتاقت عزیز دلم امیدوارم خوشت بیاد دختر نازم
حالا برات تک تک وسایلی که مامانی و بابابزرگ زحمت کشیدن و تهیه کردن و میزارم عزیزم
و اما وان حمومت که با مامانی درستیدیم....
اینم آشپزخونه خوشگلت که امیدوارم باهاش کلی بازی کنی و غذاهای خوشمزه برای من و بابایی بپزی
اینم تخت خوشگلت که مامانی برای دوختنش کلی زحمت کشید.. البته از دایی سعید بابت الگوهای حیوانات ممنون
و داخل کمد لباست که مامانی کلی برات خرید کرده بود و سفارش بعضی از لباسهات و از ترکیه که من و بابایی رفته بودیم داده بود البته اون موقع هنوز جنسیت شما معلوم نبود عشق مامان بعدا که خرید کردیم دیدم همه رو صورتی گرفتم
البته اون پاپوش صورتی و زرد سوغات سفر دوم بابایی از استانبول که برای شما کادو آورده بود
عزیزم و در آخر مبل اتاقت که با فرش ست بود البته مامانی مبل و میز و در لحظه آخر به خاطر کمبود جا عوض کرد با کلی ناراحتی و صحبت من که راضی شد..
عزیز دل مامان امیداوارم به سلامتی استفاده کنی و از مامانی و بابابزرگ بخاطر کلیه وسایل که برات با سلیقه تموم خریدن ممنون.